کد مطلب:173190 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

تاج خورشید




امشب ای عاشق فرمانبر فرمان حسین

آید از دشت بلا بوی شهیدان حسین



خیز و مردانه بزن گام به صحرای وصال

گر شده طایر جان خسته ز هجران حسین



ای خوش آن غرقه به خونی كه دم دادن جان

سرش از مهر بود بر سر دامان حسین



كی دهد دست به بیگانه ی بیگانه پرست

آن كه نوشیده می از ساغر احسان حسین



سر نپیچد ز خط سرخ شهادت، آری

چون قلم هر كه بود در خط فرمان حسین



رونق مكتب آزادی و توحید و كمال

باشد از خون جهان گیر جوانان حسین



سرو جان داد و به بیدادگران صلح نكرد

ای سر و جان جهان باد به قربان حسین



خواجه كون و مكان است در عالم ز شرف

هر كه شد بنده ای از خیل غلامان حسین



تاج خورشید گذارد به سرش دست (احد)

شب شكاری كه بود ریزه خور خوان حسین [1] .




اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.

پرودگارا! مرا به آیین محمد و آل اطهارش زنده بدار و گاه رحلت هم به آن آیین بمیران.



تو را خواهم ز دل ای حی سرمد

كه محیایم بكن محیا محمد (ص)



به سان آن كه قربان كرد جانش

مماتم را بكن یا رب مماتش





[1] احد ده بزرگي.